مقالات پژوهشی
اقتصاد کشاورزی
وهاب قلیچ
چکیده
تغییرات زیستمحیطی در سطح جهانی چالشی بزرگ برای اجتماع بشریت شده است. از اینرو نیاز است از پروژههای دوستدار محیطزیست در تمام ابعاد ازجمله ابعاد مالی و اقتصادی حمایت ویژهای صورت پذیرد. به بیان دیگر، توجه به اخلاق و ارزشهای انسانی و اجتماعی همراه با دغدغههای حفاظت از محیطزیست در ضمن فعالیتهای اقتصادی باعث میشود فعالیت ...
بیشتر
تغییرات زیستمحیطی در سطح جهانی چالشی بزرگ برای اجتماع بشریت شده است. از اینرو نیاز است از پروژههای دوستدار محیطزیست در تمام ابعاد ازجمله ابعاد مالی و اقتصادی حمایت ویژهای صورت پذیرد. به بیان دیگر، توجه به اخلاق و ارزشهای انسانی و اجتماعی همراه با دغدغههای حفاظت از محیطزیست در ضمن فعالیتهای اقتصادی باعث میشود فعالیت در بخشهای گوناگون اقتصادی و مالی همچون نظام بانکداری، بنگاههای تولیدی و صنعتی، شرکتهای بیمه و... متفاوت از همیشه باشد. در این بین پدیداری مفهومی با عنوان «بانکداری سبز» یکی از مهمترین مصادیق این حمایت است. این نوع بانکداری بهعنوان بخش مهمی از بانکداری اخلاقی، نقش خاصی در صیانت و نگهداشت محیطزیست ایفا مینماید. این پژوهش با تبیینی جامع از بانکداری سبز و با استفاده از مطالعات نظری و تجربیات بینالمللی و کسب نظر از خبرگان و صاحبنظران مربوطه، عوامل مؤثر بر گرایش شبکه بانکی کشور به بانکداری سبز را با بهرهگیری از روش دلفی، تحلیل پرسشنامه و آزمون فریدمن شناسایی و تحلیل مینماید. براساس نتایج پژوهش، بهترتیب چهار معیار اصلی اقتصادی، ساختاری، مدیریتی و اجتماعی در اثرگذاری بر این گرایش شناسایی گردید. در بخش زیرمعیارها نیز نرخ تورم بالا، ارزان بودن نسبی قیمت انرژی و وجود بازارهای موازی پرسود در کنار سپردهگذاری سبز از مهمترین علل در گرایش کم به بانکداری سبز عنوان شده است؛ همچنین سهم قوانین و مقررات و نظام حقوقی، نظام کارگزینی، ارتقا و تشویق مدیران و کارکنان بانکی، نظام نظارتی بانک مرکزی، سهم نگرش مدیرانارشد نسبت به مسائل زیستمحیطی، حاکمیت شرکتی، نظارت داخلی بانک، وزن توجه به بانکداری سبز در انتخاب و تصمیم مشتریان، نگرش جامعه نسبت به مسائل زیستمحیطی و فرهنگ تقاضامندی و مطالبهگری از جمله مهمترین زیرمعیارها مؤثر بر گرایش شبکه بانکی کشور به بانکداری سبز ارزیابی و معرفی شده است.
مقالات پژوهشی
اقتصاد کشاورزی
صابر کلهری؛ لیلی ابوالحسنی؛ محمود صبوحی صابونی؛ مریم سرخوش
چکیده
از مهمترین مسائل و چالشهای پیشرو در جهان امروز، آلودگی هوا و بهخصوص آلاینده PM2.5 میباشد، بهنحویکه این مساله به یکی از معضلات پیچیده و جدی در زندگی انسانهای سراسر جهان تبدیلشده است. قرار گرفتن در معرض سطوح بالای آلودگی هوا موجب پیامدهای منفی سلامتی است. مطالعه حاضر در نظر دارد تا تمایل به پرداخت ساکنین شهر مشهد برای بهبود ...
بیشتر
از مهمترین مسائل و چالشهای پیشرو در جهان امروز، آلودگی هوا و بهخصوص آلاینده PM2.5 میباشد، بهنحویکه این مساله به یکی از معضلات پیچیده و جدی در زندگی انسانهای سراسر جهان تبدیلشده است. قرار گرفتن در معرض سطوح بالای آلودگی هوا موجب پیامدهای منفی سلامتی است. مطالعه حاضر در نظر دارد تا تمایل به پرداخت ساکنین شهر مشهد برای بهبود آلاینده PM2.5 و عوامل مؤثر بر این تمایل به پرداخت را اندازهگیری کند. برای رسیدن به این هدف از روش نمونهگیری خوشهای دو مرحلهای از 343 نفر و با بکار بردن مدل انتخاب گسسته چندبعدی (MBDC) و الگوی اقتصادسنجی لاجیت ترتیبی استفاده شد. بر اساس نتایج، تمایل به پرداخت مردم مشهد برای بهبود کیفیت آلاینده PM2.5 به میزان 55488 ده ریال برآورد شد. همچنین نتایج نشان داد که متغیرهایی همچون تحصیلات، سن افراد، داشتن بیماری تنفسی و درآمد بر تمایل به پرداخت افراد اثری مثبت و معنیدار و متغیر بعد خانوار اثر منفی و معنیداری بر تمایل به پرداخت داشته است. نتایج این پژوهش میتواند شهرداری مشهد را نسبت به میزان درآمد احتمالی از عوارض محیطزیستی ناشی از آلودگی هوا که شهروندان مایل به پرداخت آن برای بهبود کیفیت هوا هستند، آگاه سازد و پیشنهاد میشود شهرداری این عوارض محیطزیستی را بهصورت ماهانه جمعآوری و بهصورت اختصاصی برای پروژههای کاهش آلودگی هوا استفاده کند.
مقالات پژوهشی
اقتصاد کشاورزی
مهدی شعبان زاده خوشرودی؛ ابراهیم جاودان؛ کتایون شمشادی
چکیده
طی یک دهه اخیر، بهدلیل افزایش قیمت مواد غذایی، هزینه رژیم غذایی سالم در ایران به شدت افزایش یافته است. اگر چه هدفگذاری سیاستهای حمایتی دولت در جهت بهبود وضعیت معیشت خانوارها بوده اما اطلاعات هزینه و درآمد خانوارهای مرکز آمار ایران نشان میدهد که بهدلیل شرایط تورمی و بهدنبال آن تأثیرپذیری درآمد واقعی و قدرت خرید مصرفکنندگان، ...
بیشتر
طی یک دهه اخیر، بهدلیل افزایش قیمت مواد غذایی، هزینه رژیم غذایی سالم در ایران به شدت افزایش یافته است. اگر چه هدفگذاری سیاستهای حمایتی دولت در جهت بهبود وضعیت معیشت خانوارها بوده اما اطلاعات هزینه و درآمد خانوارهای مرکز آمار ایران نشان میدهد که بهدلیل شرایط تورمی و بهدنبال آن تأثیرپذیری درآمد واقعی و قدرت خرید مصرفکنندگان، این برنامهها اثرگذاری لازم را در کاهش فقر و ناامنی غذایی نداشتهاند. این در حالی است که کاهش فقر و افزایش ضریب امنیت غذایی یک الزام برای کشورهای مستقل نظیر ایران به شمار میرود. در این راستا، شناخت وضعیت موجود فقر، امنیت غذایی و عوامل اثرگذار بر ناامنی نه تنها شرط اصلی تدوین برنامههای آتی است بلکه ضروری است این کار با هدف پایش و ارزیابی نتایج برنامهها و اقدامات اجراشده تداوم یابد. بر این اساس در مطالعه حاضر توزیع مکانی فقر و ناامنی غذایی در مناطق شهری ایران در سال 1401 بررسی و سپس عوامل مؤثر بر ناامنی غذایی شناسایی شده است. جهت دستیابی به این اهداف ابتدا با استفاده از اطلاعات هزینه- درآمد خانوار مرکز آمار ایران ماتریس عملکرد تغذیهای ترسیم و سرانه کالری دریافتی در سال 1401 محاسبه شد. در ادامه با استفاده از اطلاعات مذکور، شاخص کلی امنیت غذایی خانوار (AHFSI) و نیز شاخص فقر فوستر، گریر و توربک (FGT) محاسبه و بر اساس این شاخصها توزیع مکانی فقر و ناامنی غذایی در مناطق شهری ایران بررسی شد. در نهایت نیز تأثیر متغیرهای اقتصادی و دموگرافیکی بر ناامنی غذایی در چارچوب مدل لاجیت تحلیل شد. بر اساس نتایج، مناطق شهری کشور در شرایط امنیت پائین غذایی قرار دارند؛ بهطوریکه تنها 45 درصد افراد از امنیت غذایی برخوردار بوده و حدود 55 درصد از ساکنان مناطق شهری یا با ناامنی غذایی روبرو و یا در مرز ناامنی غذایی قرار دارند. از سوی دیگر سرانه کالری دریافتی در مناطق شهری کشور 2540 کیلوکالری است، و عموما این کالری از غلات تأمین میشود. ضمن آن که در دریافت کالری در استانهای مختلف کشور نابرابری وجود دارد و متوسط کالری دریافتی میان استانها بین 3196 -1988 کیلوکالری متغیر است. بررسی وضعیت شاخصهای فقر غذایی نیز نشان میدهد متوسط نرخ، شکاف و شدت فقر در مناطق شهری بهترتیب 1/55، 2/15 و 6 درصد است. بر اساس این شاخصها میتوان گفت 1/55 درصد جمعیت مناطق شهری کشور در سال 1401 فقر غذایی داشته و کالری دریافتی خانوارهای فقیر در این مناطق، 2/15 درصد کمتر از حداقل کالری موردنیاز روزانه بوده است؛ لذا برای از بین بردن فقر، کالری دریافتی خانوارهای فقیر باید 2/15 درصد افزایش یابد. در نهایت نیز نتایج حاصل از برآورد مدل لاجیت نشان داد که متغیرهای سن، وضعیت اشتغال، ساعت کار سرپرست خانوار، یارانه دریافتی خانوار، درآمد خانوار و تنوع غذایی بر امنیت غذایی خانوارها اثر مثبت و معنیدار اما بعد خانوار بر امنیت غذایی خانوارها اثر منفی دارد. ضمن آن که دو متغیر جنسیت و سواد سرپرست خانوار بر امنیت غذایی خانوارها در مناطق شهری ایران اثر معنیدار نداشتهاند. با توجه به یافتههای مطالعه حاضر اگر چه راه حل بلندمدت افزایش قدرت خرید خانوار، ثبات بخشی و کاهش قیمت کالاها از طریق تقویت تولید و عرضه است اما در کوتاهمدت، افزایش حقوق و دستمزدها متناسب با نرخ تورم و نیز افزایش برنامههای حمایت اجتماعی از اقشار کمدرآمد و ضعیف جامعه باید مورد توجه قرار گیرد. بهعبارت دیگر سیاستگذاریهای درآمدی که بهصورت مستقیم و یا غیرمستقیم بتوانند سطح درآمد و در نتیجه قدرت خرید خانوار را افزایش دهند، میتوانند بهعنوان یک راهکار علمی و اثرگذار بر امنیت غذایی بهحساب آیند. ضمن آنکه برنامههای حمایت اجتماعی و فقرزدایی باید هدفمند بوده و متناسب با نیازها و کمبودها در شرایط جغرافیایی، جمعیتی و درآمدی مختلف بهکار گرفته شوند.
مقالات پژوهشی
اقتصاد کشاورزی
فاطمه رزاقی بورخانی؛ طاهر عزیزی خالخیلی؛ علی اکبر براتی
چکیده
با توجه به محدود بودن منابع آب شیرین و تجدیدشونده در جهان، کمبود منابع آب از جمله بزرگترین مسائل پیش روی بشر است که منجر به افزایش مخاطرات مرتبط با آب شده است. بحران منابع آب با کاهش سطح تولید بر امنیت غذایی تأثیر منفی میگذارد. بخش کشاورزی بهدلیل افزایش تولید و وابستگی زیاد به منابع آبی در دهههای اخیر تحت تأثیر تغییرات اقلیمی ...
بیشتر
با توجه به محدود بودن منابع آب شیرین و تجدیدشونده در جهان، کمبود منابع آب از جمله بزرگترین مسائل پیش روی بشر است که منجر به افزایش مخاطرات مرتبط با آب شده است. بحران منابع آب با کاهش سطح تولید بر امنیت غذایی تأثیر منفی میگذارد. بخش کشاورزی بهدلیل افزایش تولید و وابستگی زیاد به منابع آبی در دهههای اخیر تحت تأثیر تغییرات اقلیمی ناشی از افزایش میزان دما و کاهش سطح بارش با بحران کمآبی مواجه بوده است. با توجه به اهمیت کشت آبی در استان مازندران و نقش مهم استان مازندران در امنیت غذایی کشور، مطالعه حاضر باهدف شناسایی مهمترین متغیرهای اثرگذار در امنیت آبی استان مازندران انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش شامل 16 نفر از خبرگان موضوعی دارای سابقه تحقیقاتی یا اجرایی در حوزههای مرتبط با مطالعات آب، امنیت آبی و تغییر اقلیم بودند. انتخاب این افراد به روش هدفمند انجام شد. ابزار جمعآوری دادهها در این پژوهش پرسشنامه و روش جمعآوری دادهها مصاحبه حضوری بود. در ابتدا با استفاده از مرور ادبیات موضوع و مصاحبههای نیمه ساختارمند با خبرگان موضوعی، متغیرهای دخیل در امنیت آبی شناسایی شدند. سپس، از خبرگان خواسته شد تا اثرات متقاطع متغیرهای شناساییشده را از طریق مقایسه زوجی ارزیابی کنند. در نهایت، تجزیه و تحلیل دادهها به روش تحلیل اثرات متقابل با استفاده از نرمافزار MICMAC انجام شد. براساس نتایج، متغیر «مدیریت و حکمرانی خوب آب کشاورزی» در رتبه اول میزان اثرگذاری مستقیم قرار گرفت که نشاندهنده اهمیت قابلتوجه این متغیر در مدیریت بحران آبی است. «کاهش میزان نزولات جوی بهواسطه وقوع تغییرات اقلیمی»، «میزان و تنوع منابع آبی» و «سطح دانش و سواد زیستمحیطی روستاییان» در رتبههای بعدی از نظر میزان تأثیرگذاری مستقیم بر امنیت آبی قرار گرفتند. حکمرانی خوب آب با تقویت مشارکت همافزای بخشهای دولتی، خصوصی و مردمنهاد، بهمنظور برنامهریزی و سیاستگذاری امنیت غذایی (مبتنی بر رویکرد پیوند آب، انرژی و غذا) باید مورد توجه قرار گیرد. در این راستا مدیریت بهینه مزرعه با عملیات خوب کشاورزی (GAP) و روشهای کشاورزی حفاظتی و تابآوری کشاورزان نسبت به تغییرات اقلیم، آگاهسازی و توانمندسازی کشاورزان از طریق گسترش سواد آبی و سواد زیستمحیطی با مشارکت نهاد توانمندساز ترویج کشاورزی، پیشنهاد میشود.
مقالات پژوهشی
اقتصاد کشاورزی
علیرضا ثانی حیدری؛ محمود دانشور کاخکی؛ محمود صبوحی صابونی؛ حسین محمدی
چکیده
خشکسالی یک تهدید عمده برای امنیت معیشت خانوارهای روستایی کشور بهحساب میآید و خسارت وارد شده به آنها طی سالهای اخیر، گواه عدم درک وضعیت تابآوری آنها بوده است. همچنین، ارزیابی شیوههای مدیریت خشکسالی کشور نشان میدهد که مداخلات فنی و مالی اجرا شده فقر و بیعدالتی را در برخی مناطق گسترش داده است. بنابراین، با توجه به حساسیت ...
بیشتر
خشکسالی یک تهدید عمده برای امنیت معیشت خانوارهای روستایی کشور بهحساب میآید و خسارت وارد شده به آنها طی سالهای اخیر، گواه عدم درک وضعیت تابآوری آنها بوده است. همچنین، ارزیابی شیوههای مدیریت خشکسالی کشور نشان میدهد که مداخلات فنی و مالی اجرا شده فقر و بیعدالتی را در برخی مناطق گسترش داده است. بنابراین، با توجه به حساسیت موضوع تابآوری بهعنوان یک رویکرد غالب مؤثر بر ابعاد زندگی و معیشت خانوارهای روستایی و عدم مطالعه جامع به عوامل زیربنایی آن، این پژوهش به دنبال سنجش ظرفیت تابآوری خانوارها در برابر خشکسالی و ارزیابی عوامل اثرگذار آن است. دادهها از طریق تکمیل پرسشنامه چند بعدی از 376 خانوار در سال 1402 جمعآوری شد. برای سنجش ظرفیت تابآوری خانوار از چارچوب نظری TANGO و برای ارزیابی عوامل اثرگذار از الگوی شانس متناسب جزئی استفاده شد. نتایج نشان داد میانگین ارزش ظرفیت تابآوری خانوارهای روستایی 26/27 است که حاکی از سطح پایین ظرفیت تابآوری آنها است. همچنین، نتایج الگوی شانس متناسب جزئی نشان داد متغیرهای تحصیلات سرپرست خانوار، سطح مهارت در فعالیتهای کشاورزی، پسانداز، درآمد خانوار، تعداد تماسهای خانوار با ترویج کشاورزی، عضویت سرپرست خانوار در گروههای اجتماعی و دسترسی به اعتبارات خرد دارای اثر مثبت و متغیرهای ارزش زیان محصولات کشاورزی و تعداد دامهای تلف شده خانوارها دارای اثر منفی و قابل توجهی بر ظرفیت تابآوری خانوارهای روستایی در برابر خشکسالی داشته است. در نهایت، با توجه به اینکه یکی از عوامل کلیدی اثرگذار بر ظرفیت تابآوری خانوارها دسترسی به اعتبارات خرد است؛ لذا سیاستگذاران بایستی در گام اول به ترویج و تقویت نهادهای پرداخت کننده آن بپردازند؛ در گام دوم با ارائه اطلاعات و کاهش محدودیتهای وثیقهای سطح دسترسی خانوارها به اعتبارات خرد را بهبود دهند و در گام سوم، ایجاد گزینههای سازگاری، ارتقای آگاهی و آموزش مهارتهای کسب و کار را در اولویت قرار دهد تا خانوارها برای مدیریت اعتبارات دریافتی آماده شوند.
مقالات پژوهشی
اقتصاد کشاورزی
محسن رفیعی سفید دشتی؛ سید مهدی میردامادی؛ سید جمال فرج اله حسینی؛ شهاب الدین شکری
چکیده
کشاورزی یکی از حساسترین بخشها در مقابل تغییرات اقلیمی است که به علت وابستگی زیاد به شرایط اقلیمی، بیش از سایر بخشها در معرض خطرهای تغییرات اقلیمی قرار دارد. این پژوهش با هدف تبیین الگوی عوامل مؤثر در ظرفیتسازی کارشناسان ترویج در توسعه کشاورزی اقلیم هوشمند در استانهای شمال غرب کشور انجام شده است. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی ...
بیشتر
کشاورزی یکی از حساسترین بخشها در مقابل تغییرات اقلیمی است که به علت وابستگی زیاد به شرایط اقلیمی، بیش از سایر بخشها در معرض خطرهای تغییرات اقلیمی قرار دارد. این پژوهش با هدف تبیین الگوی عوامل مؤثر در ظرفیتسازی کارشناسان ترویج در توسعه کشاورزی اقلیم هوشمند در استانهای شمال غرب کشور انجام شده است. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش، توصیفی- پیمایشی است. جامعة آماری پژوهش دربرگیرندة کارشناسان ترویج استانهای آذربایجانشرقی، آذربایجانغربی و اردبیل به تعداد 4256 نفر است که از این تعداد 354 نفر بهعنوان نمونة آماری براساس فرمول کوکران برآورد و به صورت تصادفی طبقهای انتخاب شدند. دادهها از طریق پرسشنامه جمعآوری شدند. در این پژوهش جهت سنجش روایی پرسشنامه، از روایی صوری و روایی سازه و برای سنجش پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ، ضریب پایایی ترکیبی و اشتراکی و آزمون اسپیرمن استفاده گردید. در پژوهش حاضر، از مدلیابی معادلات ساختاری و روش حداقل مربعات جزئی (PLS3) جهت آزمون فرضیات و برازندگی مدل استفاده شده است. یافتههای پژوهش نشان داد عوامل زیرساختی، اقتصادی، اجتماعی، سازمانی، فرهنگی، آموزشی، قانونی و فنی در ظرفیتسازی کارشناسان ترویج در توسعه کشاورزی اقلیم هوشمند اثر مثبت و معناداری دارد.
مقالات پژوهشی
اقتصاد کشاورزی
حسین فولادی؛ حمید امیرنژاد؛ سمیه شیرزادی لسکوکلایه
چکیده
در دهه اخیر مسئله تغییر اقلیم به یکی از معضلات مطرح جهانی تبدیل شده و بهویژه زیربخش زراعی را تحت تأثیر خود قرار داده است. تداوم کشاورزی بدون توجه به بحران کمآبی اثرات نامناسبی بر پایداری این بخش داشته است. از طرف دیگر، اثر مخربی که کاربرد بیش از حد نهادههای شیمیایی بر آب، خاک، تنوع زیستی، سلامت بومنظامها و موجودات زنده داشته ...
بیشتر
در دهه اخیر مسئله تغییر اقلیم به یکی از معضلات مطرح جهانی تبدیل شده و بهویژه زیربخش زراعی را تحت تأثیر خود قرار داده است. تداوم کشاورزی بدون توجه به بحران کمآبی اثرات نامناسبی بر پایداری این بخش داشته است. از طرف دیگر، اثر مخربی که کاربرد بیش از حد نهادههای شیمیایی بر آب، خاک، تنوع زیستی، سلامت بومنظامها و موجودات زنده داشته غیرقابل انکار میباشد. بههمین دلیل، خلأ استفاده از مدل کارآمدی که بتواند بهطور همزمان تمام جوانب اقتصادی و محیطزیستی را تأمین نماید کاملاً احساس میشد. هدف از این مطالعه، ارائه الگوی کشت بهینه با استفاده از تلفیق روشهای برنامهریزی آرمانی و خاکستری بود. بدین منظور بهرهبرداران زیربخش زراعی حوضه آبریز تجن بهعنوان جامعه آماری و برنج دانهبلند مرغوب، برنج دانهبلند پرمحصول، گندم، جو، کلزا و ذرت بهعنوان محصولات آبی منتخب تعیین شدند. در این راستا، اطلاعات سری زمانی از تجمیع میانگین دادههای 401 آبادی طی سالهای 1400- 1396 گردآوری شد. یافتهها بیانگر آن بود که در شرایط فعلی، مصرف بیرویه در استفاده از نهادههای شیمیایی و آب آبیاری منطقه تجن وجود دارد. مدل آرمانی-خاکستری با لحاظنمودن عدم قطعیت در شرایط اقتصادی و آب و هوایی، منجر به ایجاد همپوشانی بین آرمانهای اقتصادی و محیطزیستی و در نتیجه افزایش 2 درصدی در میانگین سود ناخالص و صرفهجویی 23، 52 و 21 درصدی در مصرف کودهای شیمیایی، سموم کشاورزی و آب آبیاری شد. در پایان پیشنهاد شد با ترویج مبازره بیولوژیک با آفات و توزیع نهادههای زیستی، مصرف نهادههای شیمیایی کنترل شود و مروجان کشاورزی نیز منافع حاصل از اصلاح الگوی کشت را در خصوص حصول سود بیشتر تشریح نمایند.