اقتصاد کشاورزی
حسن مهماندوست؛ علیرضا سرگزی؛ علیرضا کیخا؛ سامان ضیایی؛ علیرضا ثانی حیدری
چکیده
این تحقیق به بررسی ظرفیتها و عوامل مؤثر بر توسعه کارآفرینی در نواحی روستایی شهرستان هامون میپردازد. با توجه به اهمیت کارآفرینی در ایجاد اشتغال، کاهش فقر و بهبود کیفیت زندگی در مناطق روستایی، شناسایی و تحلیل عوامل کلیدی در این زمینه ضروری است. پژوهش حاضر با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای، شامل 278 نفر از افراد فعال در ...
بیشتر
این تحقیق به بررسی ظرفیتها و عوامل مؤثر بر توسعه کارآفرینی در نواحی روستایی شهرستان هامون میپردازد. با توجه به اهمیت کارآفرینی در ایجاد اشتغال، کاهش فقر و بهبود کیفیت زندگی در مناطق روستایی، شناسایی و تحلیل عوامل کلیدی در این زمینه ضروری است. پژوهش حاضر با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای، شامل 278 نفر از افراد فعال در حوزه کسبوکارهای روستایی در پایان سال 1402 انجام شده است. در این مطالعه، عوامل مؤثر بر توسعه کارآفرینی به شش بعد اصلی عوامل انسانی و فردی، زیرساختی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی تقسیمبندی شدهاند. برای تحلیل دادهها از روش تحلیل عاملی و الگوی لاجیت ترتیبی بهره گرفته شد. نتایج الگور تحلیل عاملی تحقیق نشان داد " یارانهها و حمایت دولت از تولید"، "درآمد" و "تنوع محصولات روستایی" سهم بالایی در تغییرپذیری بعد اقتصادی توسعه کارآفرینی روستایی دارد. "تجربه، "مشاوره و خدمات حمایتی"، "میزان آگاهی" و "علاقه مندی به آبادانی روستا"سهم بالایی در توضیح بعد فرهنگی و اجتماعی توسعه کارآفرینی روستایی دارند. در بعد زیرساختی، به ترتیب "دسترسی به خدمات و تسهیلات" و "دسترسی به محیط پویای روستایی" نقش تعیین کنندهای را ایفا میکنند. در نهایت در بعد فردی، نتایج نشان داد "انگیزه"، "تحصیلات"، "توان روحی و روانی" و "مدیریت ابتکار و خلاقیت"، سهم بالایی در توضیح این بعد را به خود اختصاص داده است. افزونبراین، نتایج الگوی لاجیت ترتیبی نشان داد به ازای افزایش هر یک واحد در شاخصهای عوامل اقتصادی، عوامل فرهنگی و اجتماعی، عوامل نهادی و آموزشی و عوامل زیرساختی، احتمال قرار گرفتن افراد در گروه انگیزه زیاد برای کارآفرینی روستایی، به ترتیب به میزان 2202/0، 2497/0، 3381/0 و 3620/0 واحد افزایش مییابد. همچنین، به ازای افزایش هر یک واحد در شاخصهای موانع اقتصادی و موانع فرهنگی و اجتماعی، احتمال قرار گرفتن افراد در گروه انگیزه زیاد برای کارآفرینی روستایی به ترتیب به میزان 8430/0 و 0872/0، واحد کاهش مییابد. نتایج این تحقیق اطلاعات مهمی را برای سیاستگذاران فراهم میکند، لذا توصیه میشود سیاستگذاران در گام اول در اجرای برنامههای توسعه کارآفرینی روستایی متغیرهای تعیینکننده توسعه کارآفرینی را مورد توجه قرار دهند و در گام دوم با حمایتهای یارانهای، اعطای تسهیلات کم بهره و صندوقهای بیمهای خرد روستایی، موانع کارآفرینی روستایی و ریسک سرمایهگذاری در آن را کاهش دهند.
اقتصاد کشاورزی
الهه آهنی؛ سامان ضیایی؛ حمید محمدی؛ مصطفی مردانی نجف آبادی؛ عباس میرزایی
چکیده
با افزایش رشد جمعیت و تنوع رژیمهای غذایی، تقاضای غذا و به دنبال آن تقاضای آب و انرژی برای تولید غذا دچار تغییر و تحول شده است. رویکرد همبست آب- غذا- انرژی یک چشمانداز کلی از پایداری است که تلاش میکند تا تعادل میان اهداف مختلف، منافع و نیازهای جوامع و محیطزیست را براساس کمیسازی روابط آب- غذا- انرژی از طریق مدلسازیهای ...
بیشتر
با افزایش رشد جمعیت و تنوع رژیمهای غذایی، تقاضای غذا و به دنبال آن تقاضای آب و انرژی برای تولید غذا دچار تغییر و تحول شده است. رویکرد همبست آب- غذا- انرژی یک چشمانداز کلی از پایداری است که تلاش میکند تا تعادل میان اهداف مختلف، منافع و نیازهای جوامع و محیطزیست را براساس کمیسازی روابط آب- غذا- انرژی از طریق مدلسازیهای کیفی و کمی و همچنین پیشبرد تحقیقات برای مدلسازی یکپارچه و مدیریت برای ارائه استراتژیهای مهم توسعه پایدار در جهان پویا و پیچیده امروز را برقرار سازد. لذا پژوهش حاضر با هدف جلوگیری از ارائه و اجرای سیاستهای نامناسب و تکبعدی در تولید محصولات زراعی، به ارائه یک مدل برنامهریزی ریاضی چند هدفه با استفاده از رویکرد همبست آب- غذا- انرژی پرداخته است. این مدل در محدوده مطالعاتی مشهد در استان خراسان رضوی بکار گرفته و اهداف متفاوتی از جمله حداکثرسازی سودکشاورزان و انرژی حاصل از تولید موادغذایی (کالری) و حداقلسازی مصرف کود و سم، انرژی، انتشار گازهای گلخانهای، آبآبیاری برای سال زراعی 99-1398 در نظر گرفته شده است. با بکارگیری رویکرد همبست در انتخاب سطح زیرکشت محصولات زراعی محدوده مطالعاتی مشهد، سطح زیرکشت در الگوی بهینه 38/48 درصد، مصرف آبآبیاری 25 درصد، انرژی 11/53 درصد و میزان تولید کالری محصولات 33 درصد، مقدار مصرف سم و کود 3/38 درصد، هزینههای تولید 8/60 درصد، انتشار گازهای گلخانهای 40 درصد، مصرف سوخت دیزل 4/38 درصد و تولید کل 33 درصد در الگوی چندهدفه برای محدوده مطالعاتی مشهد کاهش و سود خالص کشاورزان 3/49 درصد افزایش یافته است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که هرچند با در نظر گرفتن یک حوزه از حوزههای آب- غذا- انرژی بصورت مجزا اثرات تکبعدی هر یک از سیاستها در بخشکشاورزی منعکس میشود، اما با استناد به تنها یک حوزه نمیتوان در مورد اثربخشی سایر سیاستها تصمیمگیری قطعی نمود. در مجموع در راستای تأمین امنیتغذایی با استفاده از همبست آب- غذا- انرژی بایستی مناطق مناسب برای کشت محصولات خاص در محدوده مطالعاتی مشهد شناسایی شود. در نهایت الگوهای کشت بهینه پیشنهادی که بر مبنای مدیریت صحیح منابع آب، انرژی، افزایش راندمان اقتصادی محصولات کشاورزی و حفاظت زیستمحیطی تهیه شده به طور کامل اجرا شود.
اقتصاد کشاورزی
حسن سخدری؛ سامان ضیایی؛ محمود احمدپور برازجانی؛ حمید محمدی
چکیده
استان خراسان رضوی هماکنون بحرانیترین منابع آبی زیرزمینی در سطح کشور را داراست به طوری که افت سطح آبهای زیرزمینی در این استان به یک متر رسیده است. دشت مشهد در طی سالهای اخیر با بحران خشکسالی و کمآبی دست و پنجه نرم میکند. منشا بحران خشکسالی برداشتهای بیرویه و گرمایش جهانی است. مدیریت جامع منابع آب با توجه به ماهیت ...
بیشتر
استان خراسان رضوی هماکنون بحرانیترین منابع آبی زیرزمینی در سطح کشور را داراست به طوری که افت سطح آبهای زیرزمینی در این استان به یک متر رسیده است. دشت مشهد در طی سالهای اخیر با بحران خشکسالی و کمآبی دست و پنجه نرم میکند. منشا بحران خشکسالی برداشتهای بیرویه و گرمایش جهانی است. مدیریت جامع منابع آب با توجه به ماهیت پیچیده مسائل آب، رشد سریع جمعیت، نیاز به آب برای مصارف مختلف و منابع آبی محدود، نیازمند روشهایی است که دیدگاههای فنی، اقتصادی، زیستمحیطی، اجتماعی و منطقی را در یک قالب یکپارچه گردآوری نماید. یکی از ابزارهای مدیریت جامع منابع آب، استفاده از روشهای هیدرولوژیکی اقتصادی به منظور شبیهسازی وضعیت کنونی حوضههای آبریز و بررسی اثرات سناریوها و سیاستهای مختلف میباشد. در مطالعهی حاضر به منظور شبیهسازی وضعیت هیدرولوژیکی دشت مشهد و بررسی اثرات سناریوهای مختلف از یک مدل اقتصادی- هیدرولوژیکی استفاده شد. در گام بعد به منظور رسیدن به توافق با ذینفعان بر سر اجرای سناریوهای مختلف حفاظتی از مدل عامل محور استفاده گردید. نتایج مدل هیدرولوژیکی- اقتصادی نشان دادند که با اتخاذ سناریوهای تطبیقی امکان کاهش تقاضای آب بخش کشاورزی و در نتیجه مصرف آب سطحی و زیرزمینی در این بخش وجود دارد. همچنین اجرای سناریوهای مختلف تطبیقی موجب تغییر الگوی کشت کنونی خواهد شد. از سوی دیگر نتایج مدلسازی عامل محور نشان داد که میان میزان آب در دسترس ناشی از راهبردها و تقاضای آب تفاوت زیادی وجود دارد که این موضوع موجب خواهد شد که کشاورزان با اجرای سناریوهای حفاظتی همکاری نکنند. اما با به کارگیری سیاستهای تشویقی میتوان برخی از کشاورزان نماینده را به اجرای سناریوهای تطبیقی راضی نمود.
حدیث کاوند؛ سامان ضیایی؛ مصطفی مردانی نجف آبادی
چکیده
بروز چالشهای اخیر در وضعیت منابع آبی حوضه آبریز زایندهرود، منجر به آن گردیده است که زایندهرود نیز از آلودگی آب در امان نماند و تامین آب با کیفیت مناسب به عنوان یک چالش اساسی در این حوضه محسوب گردد. از اینرو ارائه یک الگوی کشت هدفمند از طریق کاهش اثرات جانبی آلودگی مصرف آب ناشی از فعالیتهای کشاورزی برای حوضه آبریز رودخانه زایندهرود ...
بیشتر
بروز چالشهای اخیر در وضعیت منابع آبی حوضه آبریز زایندهرود، منجر به آن گردیده است که زایندهرود نیز از آلودگی آب در امان نماند و تامین آب با کیفیت مناسب به عنوان یک چالش اساسی در این حوضه محسوب گردد. از اینرو ارائه یک الگوی کشت هدفمند از طریق کاهش اثرات جانبی آلودگی مصرف آب ناشی از فعالیتهای کشاورزی برای حوضه آبریز رودخانه زایندهرود میتواند نقش موثری در مدیریت کمی و کیفی منابع آب حوضه ایفا نماید. برای این منظور مدل شبیهسازی هیدرولوژیکی (مدل WEAP) با مدل بهینهیابی اقتصادی تلفیق و در مرحلهی بعد، اثرات جانبی آلودگی آب با استفاده از مدل SWAT شبیهسازی و بهعنوان ورودی و یک محدودیت زیستمحیطی به مدل یکپارچه سطح حوضه اضافه شده است. دادههای مورد نیاز این الگو به سه شیوه تحقیق پیمایشی، مطالعات و گزارشات اسنادی و استفاده از نظرات کارشناسان و خبرگان طی سالهای آماری 91-1390 جمعآوری شد. نتایج پارامترهای هیدرولوژیکی در الگوی بهینه اقتصادی نشان داد که میتوان با بکارگیری سیاستهای حفاظت منابع آب، اثرات تغییر اقلیم در منطقه را تعدیل بخشید. همچنین مقایسه الگوی بهینه اقتصادی و اقتصادی-زیستی نشان داد که میتوان ضمن بهبود بازده برنامهای به میزان 12 میلیون ریال، میزان تلفات نیترات کمتر از حد مجاز در سطح حوضه را تحقق بخشید.
فرزانه صالحی رضا آبادی؛ ماشاءالله سالارپور؛ مصطفی مردانی نجف آبادی؛ سامان ضیایی
چکیده
در مطالعهی حاضر به تحلیل اقتصادی اثرات تغییرات کمی و کیفی آب در قالب سناریوهای مختلف بر مفاهیمی همچون عملکرد، الگوی کشت، بهرهوری آب و سود ناخالص کشاورزان در سال 97-1396 در شهرستانهای عمده استان کرمان شامل رفسنجان، سیرجان، کرمان، انار، زرند و بردسیر پرداخته شده است. در این راستا، اثر افزایش شوری خاک بر عملکرد محصولات مختلف و اثر ...
بیشتر
در مطالعهی حاضر به تحلیل اقتصادی اثرات تغییرات کمی و کیفی آب در قالب سناریوهای مختلف بر مفاهیمی همچون عملکرد، الگوی کشت، بهرهوری آب و سود ناخالص کشاورزان در سال 97-1396 در شهرستانهای عمده استان کرمان شامل رفسنجان، سیرجان، کرمان، انار، زرند و بردسیر پرداخته شده است. در این راستا، اثر افزایش شوری خاک بر عملکرد محصولات مختلف و اثر همزمان تغییرات کمی و کیفی آب بر سایر شاخصهای ذکر شده با لحاظ تابع تولید محصول-آب-شوری در الگوی برنامهریزی ریاضی مثبت انجام شده است. نتایج اعمال سناریوی افزایش یک واحد شوری خاک نشان داد که بیشترین کاهش عملکرد مربوط به محصولات کلزا و سیب زمینی بهترتیب 13 و 12 درصد و کمترین میزان کاهش عملکرد مربوط به محصولات پسته و جو به میزان 5 درصد است. کمترین و بیشترین میزان کاهش سطح زیر کشت در اثر کاهش کیفیت و کمیّت منابع آب نیز بهترتیب مربوط به مناطق کرمان و رفسنجان است. همچنین، برای تمامی مناطق، افزایش یک واحد شوری بیشترین تأثیر منفی بر بهرهوری اقتصادی مصرف آب دارد. افزونبراین، کاهش کیفیت منابع آب ناشی از افزایش شوری، پستهکاران را در جهت کشت کمتر محصول پسته ترغیب کرده که این امر باعث کاهش بازده برنامهای آنها میشود. با توجه به اثرات منفی کاهش کیفیت و کمیّت منابع آب بر بهرهوری اقتصادی و مدیریت منابع آب بهخصوص در منطقه پستهخیز رفسنجان لزوم توجه به ابزارهای بهبود بهرهوری اقتصادی از جمله استفاده از سامانههای نوین آبیاری و یا راهکارهای اصلاح الگوی کشت و بیمه محصولات در جهت بهبود بازده برنامهای میتواند مؤثر واقع شود.
مصطفی مردانی نجف آبادی؛ علیرضا نیکویی؛ سامان ضیایی؛ محمود احمدپور برازجانی
چکیده
اهمیت و ضرورت برنامهریزی منطقهای کشت را میتوان ناشی از لزوم استفاده بهینه از ظرفیت های تولید منطقهای و ارائه راهکارهایی جهت نیل به توازن عرضه و تقاضا در تصمیم گیریها و تخصیص منابع تولید کشاورزی دانست. مطالعه حاضر به معرفی الگوی فراگیر برنامهریزی منطقهای کشت محصولات کشاورزی پرداخته که یکی از زیر مجموعههای رویکرد برنامهریزی ...
بیشتر
اهمیت و ضرورت برنامهریزی منطقهای کشت را میتوان ناشی از لزوم استفاده بهینه از ظرفیت های تولید منطقهای و ارائه راهکارهایی جهت نیل به توازن عرضه و تقاضا در تصمیم گیریها و تخصیص منابع تولید کشاورزی دانست. مطالعه حاضر به معرفی الگوی فراگیر برنامهریزی منطقهای کشت محصولات کشاورزی پرداخته که یکی از زیر مجموعههای رویکرد برنامهریزی ساختاری چند هدفه (MOSP) بوده و اهداف متفاوتی همچون اهداف اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی به صورت مجزا و توأم مورد توجه قرار گرفته است. محدوده مطالعاتی عبارت از اراضی قابل کشت زراعی و باغی در محدوده تقسیمات سیاسی-جغرافیائی 23 شهرستان واقع در استان اصفهان در سال 1393 بود. نتایج نشان داد که در گروههای اصلی غلات و علوفه کاهش محسوسی در سطح زیرکشت بهینه مدل چند هدفه به ترتیب به میزان 32 و 58 درصد رخ داده است. افزایش سطح زیرکشت گروه محصولات باغی به میزان 38 درصد در الگوی بهینه مدل چند هدفه از دیگر موارد مهم در تحلیل نتایج بود. در مجموع جهت نیل به اهداف اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی ذکر شده در این مطالعه در قالب یک برنامهریزی چند هدفه کاهش 37 درصدی سطح زیرکشت در استان اصفهان اجتناب ناپذیر است. دست آوردهای این اقدام کاهش مصرف آب آبیاری به میزان 10 درصد، افزایش سود ناخالص به میزان 24 درصد و افزایش تولید به میزان 10 درصد میباشد. با توجه به اینکه در طرح برنامهریزی ساختاری الگوی کشت اهدافی متفاوت و گاهاً متضاد مورد نظر بوده و ایجاد مصالحه بین اهداف مورد نظر در مدل برنامهریزی ساختاری چند هدفه امکان پذیر است، لذا استفاده از آن برای تصمیمگیرندگان توصیه میشود.
مصطفی مردانی نجف آبادی؛ سامان ضیایی
چکیده
یکی از فروض در الگوهای تحلیل پوششی دادهها (DEA) برای برآورد کارایی واحدهای تصمیمگیرنده این است که دادههای ورودی و خروجی الگو بطور کامل شناخته شده و معین بوده که در عمل این فرضی دور از ذهن است. در بسیاری از کاربردهای واقعی، نهادهها و ستادهها اغلب غیردقیق هستند. در مطالعه حاضر به تعیین کارایی مزارع نمونه گندم آبی در شهرستان نیشابور ...
بیشتر
یکی از فروض در الگوهای تحلیل پوششی دادهها (DEA) برای برآورد کارایی واحدهای تصمیمگیرنده این است که دادههای ورودی و خروجی الگو بطور کامل شناخته شده و معین بوده که در عمل این فرضی دور از ذهن است. در بسیاری از کاربردهای واقعی، نهادهها و ستادهها اغلب غیردقیق هستند. در مطالعه حاضر به تعیین کارایی مزارع نمونه گندم آبی در شهرستان نیشابور با استفاده از تکنیک تحلیل پوششی دادهها با پارامترهای کنترل کننده میزان محافظهکاری (RDEA) پرداخته شد. این روش بر پایه رویکرد بهینهسازی قوی Bertsimas و Sim است و بهدنبال بهینهسازی یک الگوی DEA تحت شرایط عدم قطعیت است. نتایج نشان داد که میانگین کارآیی فنی خالص در تمام سطوح احتمال انحراف هر محدودیت از کران خود بالاتر از میانگین کارآیی فنی بوده که نشان دهنده قابلیت و مهارت زیاد کشاورزان مزارع نمونه در شهرستان نیشابور در تولید گندم است. در هر دو الگوی DEA و RDEA بیشترین میزان اختلاف بین میانگین مقدار مصرف مطلوب و مقدار مصرف واقعی نهادهها مربوط به دو نهاده آفتکش و سطح زیرکشت است. بر این اساس، برگزاری کلاسهای ترویجی آموزش کشاورزان با هدف استفاده بهینه از زمینهای کشاورزی موجود با همکاری کشاورزان کاملاً کارا توصیه میگردد. استفاده از نتایج الگوی RDEA برای انجام مراحل اصلاحسازی رفتار غیربهینه کشاورزان ناکارا در منطقه مورد مطالعه بعلت انعطافپذیری بسیار زیاد آن در مقابل دادههای غیردقیق (بر اساس نتایج شبیهسازی مونت کارلو) توصیه میشود.
ابوذر پرهیزکاری؛ محمود صبوحی؛ سامان ضیایی
چکیده
در دهه های اخیر به علت بروز مشکلات کم آبی، بیشتر کشورها به اتخاذ سیاست های نو در ارتباط با مدیریت تقاضای آب به جای مدیریت عرضه آب گرایش یافته اند. هدف اصلی پژوهش حاضر، شبیه سازی بازار آب به منظور تعیین نقش آن در ایجاد تعادل بین عرضه و تقاضای آب و بررسی اثرات سیاست اشتراک گذاری آب آبیاری بر الگوی کشت تحت شرایط کمآبی در حوضه رودخانه شاهرود ...
بیشتر
در دهه های اخیر به علت بروز مشکلات کم آبی، بیشتر کشورها به اتخاذ سیاست های نو در ارتباط با مدیریت تقاضای آب به جای مدیریت عرضه آب گرایش یافته اند. هدف اصلی پژوهش حاضر، شبیه سازی بازار آب به منظور تعیین نقش آن در ایجاد تعادل بین عرضه و تقاضای آب و بررسی اثرات سیاست اشتراک گذاری آب آبیاری بر الگوی کشت تحت شرایط کمآبی در حوضه رودخانه شاهرود می باشد. برای این منظور، از مدل برنامهریزی ریاضی مثبت (PMP) و توابع تولید منطقهای محصولات کشاورزی (SWAP) استفاده شد. پس از طرح مدل، سیاست اشتراک گذاری آب آبیاری متناسب با انحرافات مجاز هر یک از مناطق، در سه حالت شبیهسازی شد. در انتها نیز اعمال کاهش آب دردسترس تحت سه سناریوی 10، 20 و 30 درصد صورت گرفت. داده های مورد نیاز مربوط به سال پایه 1390 می باشد که با مراجعه مستقیم به ادارات ذیربط در شهرستان قزوین جمعآوری شد. برای حل مدل نیز از نرم افزار GAMS نسخه 9/23 استفاده شد. نتایج نشان داد که کاربرد سیاست اشتراک گذاری آب آبیاری راهکاری مناسب برای تخصیص منابع آب در حوضه رودخانه شاهرود می باشد. افزون بر آن، نتایج نشان داد که با تشکیل بازار آب و انجام معاملات بین مناطق مذکور، منافع اقتصادی کشاورزان افزایش می یابد. اعمال کاهش آب دردسترس 10 تا 30 درصد نیز سبب افزایش مجموع سطح زیرکشت محصولات آبی از 9 تا 37 درصد شد.